این جوری هم می شه!

اکثر مردم حس خوبی نسبت به دندون پزشکی رفتن ندارن و تا حد ممکن ازش فرار می کنن! که اینم دلایل مختلفی داره یا ترسه یا از این که یکی بره تو حلقشون خوششون نمیاد یا ... شکر خدا من دندونای خوبی دارم و زیاد گذارم به دندون پزشکی نیافتاده. 6 سال پیش یکی از دندونام خالی شد وبعد یک سال و اندی و وقتی کار به درد دندون کشید بالاخره پای ما بعد سال ها به دندون پزشکی باز شد! اون وقت اسفند پیرار سال همین دندون عزیز یه تکه اش شکست. همون موقع می خواستم برم درستش کنم ولی نزدیک عید بود و نشد و بعد هم مدام انداختم پوشت گوش! تا این که بعد 6 ماه در اثر استفاده مدام از خلال و نخ دندون تکه پر شده در اومد! باز هم پشت گوش انداختم تا این که پوسیدگی هم پیدا کرد! تا بالاخره گیر کردن مداوم تکه های غذا لای دندون کلافه ام کرد و قبل عید به صرافت افتادم وقت دکتر بگیرم ولی به دلیل شلوغی آخر سال نشد. دیگه هفته پیش طلسم شکسته شد و ما رفتیم دندون پزشکی که بر خلاف تصور عمومی کلی هم خوش گذشت و فان بود!

منشی دکتر, خانم خودش بود و هر دو هم بسیار خوش رو و خوش برخورد بودن! خانم منشی این قدر گرم سلام و احوال پرسی می کرد که انگار سال هاس می شناسدت! بعد کلی معطلی که بالاخره روی صندلی مخصوص نشستم و مته دکتر به کار افتاد, خانم منشی هم اومد کنار دکتر ایستاد و مشغول صحبت از تدارکات مراسم بله برونی شد که قرار بود آخر هفته برگزار بشه و از آقای دکتر نظر می خواست که تزیینات چه جوری باشه و ... بعد که خانمه کلی حرف زد آقای دکتر با خونسردی گفت: "سخت می گیری! بی خودی خودتو اذیت می کنی!" خانم هم که دید آبی از شوهرش گرم نمی شه و حسابی هم فکرش درگیر بود تا دکتر مته شو خاموش کرد و فک من آزاد شد, پرسید:"خانم به نظر شما چه جوری بهتره؟ خریدها رو تو صندوق بذاریم یا سبد؟!" گفتم:" کدم بیشتر مده؟ من جدیدا بله برون نرفتم!" گفت:"هر دوش مده! ولی صندوق گرونه. جا گیر و سنگین هم هست. حالا نمی دونم چی کار کنم!" گفتم: "تزیینش مهم تره. بله برون خود من که ده سال پیش بود خرید ها رو توی طلق گذاشته بودن اما تزیینش خیلی قشنگ بود. داده بودن گل فروشی فلان." با تعجب گفت:" تو ده ساله ازدواج کردی؟! اصلا بهت نمیاد! تازه فکر می کردم شاید مجرد باشی و از این چیزا سر در نیاری!" بعد هم رو به شوهرش گفت:" واقعا بهش نمیاد‍!!!" خلاصه بحث پیرامون سن و سال و ازدواج من ادامه داشت که آقای دکتر دوباره مشغول شد و خانمش بهم گفت:" حالا تا این جایی فکراتو بکن ببین کدومش بهتره! بعد که اومدی بیرون بهم بگو! باشه؟!" گفتم:"باشه!" وقتی اومدم بیرون کلی با هم حرف زدیم و فهمیدم بله برون پسرشونه و مادر داماد هم دلش میخواد سنگ تموم بذاره و همه چی خوب باشه. منم نتیجه تفکراتمو اعلام کردم که سبد بهتره و خوبه با گل طبیعی تزیین بشه! دیگه این قدر از این چیزا حرف زدیم که وقتی برای صحبت از پول و پرداخت هزینه های دندون پزشکی نشد! بعد هم یه وقت دیگه برای ده روز بعدش برام گذاشت تا دندونم که پر شده بود قالب گیری بشه و ما خوش و خرم برگشتیم خونه!

باور کنین دندون پزشکی رفتن همیشه دردناک و عذاب آور نیست! می تونه خیلی هم جالب و سرگرم کننده باشه!


پ.ن: دیروز برای اولین بار رفتم حجامت! با دوستم پرنیان که خیلی در عوالم طب سنتی سیر می کنه رفتیم. خیلی خوب بود, احساس سبکی و نشاط می کنم. دوست دارم بازم تجربه اش کنم.

نظرات 21 + ارسال نظر
lily دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 ساعت 04:21 ب.ظ http://lily62.blogfa.com

hamishe dustd ashtam dar morede hejamat bishtar bedunam jalebe dust dashty

modaty e mikhunamet va shabihe dastane zendegit be man enagr
khoshal shodam az ashnaiit
lily

سلام. منم از آشناییتون خوشحال شدم.
تو سایت های طب سنتی می تونین راجع به حجامت اطلاعات بیشتری به دست بیارین.

آفرین دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 ساعت 06:21 ب.ظ http://mylivesky.blogsky.com/#

ولی من از حجامت می ترسم

اصلا ترس نداره. درد هم نداره. خیلی خوبه! اگه این جا بودی یه دفعه با خودم میبردمت ترست بریزه!

نبات دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 ساعت 08:20 ب.ظ http://unman.persianblog.ir/

ها منم میخوام برم ولی اصن جور نمیشه....
خو خوب تعریف کردی...وسوسه شدم برم دندونامو درس کنم....پسر مجرد نداشتن اونا؟!

خوبه که پستم بهت انگیزه داد بری دندون پزشکی!
نمی دونم. می خوای بپرسم؟!

مهسا دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 ساعت 09:29 ب.ظ http://darpichokhamejade.blogfa.com/

چه خوب که دندونات خوبه ،من که سال گذشته 4 میلیون برای دندونام خرچ کردم واسه همینم شده از دندون پزشکی خوشم نمیاد...

وای چه قدر زیاد!

ندا دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 ساعت 11:57 ب.ظ http://mosafer-9891.blogfa.com

البته اگه همه دندون پزشکا مثل دکتر شما باشن.

نوا سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1392 ساعت 12:15 ق.ظ http://navaomom.persiablog.ir

شجاع شدین.دندانپزشکی تشریف میبرین حجامت میکنین
منم منتظرم برم برای قالب گیری وروکش.اتفاقا اینبار دندانپزشکی منم زیاد فجیع نبود.

من شجاع بودم!

زیر این آسمون آبی (فاطیما) سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1392 ساعت 07:35 ق.ظ http://zireasemoon.blogsky.com/

منم باید برم دندونامو درست کنم
اما هی پشت گوش می اندازم
البته مسائل مالی کم بی تاثیر نیست خواهر جان!

اون که البته!

زهره سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1392 ساعت 10:06 ق.ظ

سلام من زهره ام متولد اخرای 64 که همش خودمو قاطب 65ایا میکنم اخه با اونا رفتم مدرسه.ساکن استان اصفهانم.کارمندم وتازه ازدواج کردم 44روزه.خیلی وقته وبلاگتو میخونم اما خاموش.ایندفعه که حرف از سن وسالت شد دلم خواست نظر بذارم.احساس نزدیکی کردم شاید بخاطر همسن بودنمون وشاغل بودن.از اشنایی باهات خوشحالم

سلام. منم از آشنایی با شما خوشحال شدم.

خانم اردیبهشتی سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1392 ساعت 11:23 ق.ظ http://mayfamily.blogfa.com

سلام
دندونپزشکی این مدلی ندیده بودم!
والا ما هم چند روز پیش رفته بودیم یک جایی یک لباسی بخریم بعد به خانومه که گفتم دیگه با بچه آدم از این لباس جینگولی ها نمی پوشه کلی تعجب کرد و گفت مگه بچه داری؟ گفتم آره تازه هفت سالشه! دیگه کلا فکه چسبید به زمین و هم زمان من یک کامیون قند تو دلم آب کردم!!!

سلام
خیلی جالب بود!
آره آدم خیلی ذوق میکنه!

بهار(بوسه ی تقدیر) سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1392 ساعت 11:39 ق.ظ http://gozashtehagozashte.blogfa.com

با همه ی اینا من از دندون پزشکی بدم میاد.....

قندک بانو سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1392 ساعت 01:56 ب.ظ

جونم به این دندون پزشک جای یه کاسه تخمه خالی بوده

آره واقعا! گل گفتی!

باران سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1392 ساعت 02:07 ب.ظ http://baranedelpazir.persianblog.ir

آدم دندون پزشکی هم بره اینجوری بره ها

emasis سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1392 ساعت 05:41 ب.ظ

emasis سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1392 ساعت 06:20 ب.ظ

Akhe dandune man dastan daram,goftam ke tu sarbazi raftam pureshun kardam vali hichky bem nagofte bud ke bade pur kardan bayad rukesh she va masoulin bimarestan bara ye sarbaz inkaru nemikardan va azad hesab mikardan.ine ke


بالاخره روکش کردی یا نه؟

موژان چهارشنبه 18 اردیبهشت 1392 ساعت 09:18 ق.ظ http://mojaneman.blogfa.com/

عزیزم کاش همه دندون پزشکیا اینجوری بودا خیلی خوش میگذشت
راستی این سری که رفتی بگو عکسای بله برونو نشونت بدن خو اخه خیلی بانمک بودن

آره خیلی خوب میشد!
حتما راجع به بله برون می پرسم ازش!

زهرا چهارشنبه 18 اردیبهشت 1392 ساعت 01:24 ب.ظ http://onceuponatime.blogfa.com/

دندون پزشکی خیلی دردناک نیست ! اعصاب معصاب می خواد! مخصوصا وقتی از اون جا میای بیرون و اثر بی حسی شروع به رفتن می کنه! تازه شروع میشه!

آخه برای من آمپول بی حسی نزد. نیاز نداشت!

جیکو چهارشنبه 18 اردیبهشت 1392 ساعت 08:44 ب.ظ

من حس خوبی ندارم چونکه گرونه D:

حجامت ترس نداره؟

گرون که هست ولی چاره ای هم نیست!
نه اصلا!

اماسیس پنج‌شنبه 19 اردیبهشت 1392 ساعت 06:33 ب.ظ http://emasis.blogsky.com/

نه
روکش نکردم ؛ اونموقع 140 تومن بود الان باید خیلی زیاد شده باشه
یعنی اشکمو در آورده ها
از چیشون کم میشد که روکشو جزئ درمان قرار می دادن؟؟؟چرا اینکارو کردن با من؟؟چرا؟؟

الان حدود 250 تومان شده. چه بد!

بلورین جمعه 20 اردیبهشت 1392 ساعت 11:49 ب.ظ http://boloorin.blogsky.com/

آره گاهی وقتا جاهایی یه اتفاقات خاصی می افته که آدم حسابی می تونه لذت ببره...
ایشالا همیشه صحبت از عروسی و بله برون و اینا باشه...
همسر منم دو سه باری رفته حجامت برای آفت دهنش...تا حدی تاثیر داشته انگار...از پیامبرمون هست که حجامت کنید

انشاالله.
من که از وقتی رفتم احساس کسالت و خوابالودگیم برطرف شده!

مانا( آش شله قلم کار) شنبه 21 اردیبهشت 1392 ساعت 12:41 ب.ظ http://sooratakam.persianblog.ir

یا پیغمبر ... حجامت !!!!!!!!!!!!!!!! من می ترسم

اصلا ترس نداره. خیلی هم خوبه!

نگار شنبه 21 اردیبهشت 1392 ساعت 06:05 ب.ظ http://zanhe2.blogfa.com

آیا زنهای دوم فریب یک مرد متاهل خوردند؟ نظر شما چیست؟

بله. متاسفانه زیاد پیش اومده!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد