793

حالا درست که در معایب و مصایب آموزش مجازی سخن ها رانده شده، اما حالا که بچه ها تا حد زیادی بهش عادت کردن وقتی درست فکر می کنم می بینم مزایایی هم داره! مثل این که تو این صبح های سرد زمستونی که به ضرب و زور از زیر پتو درمی‌آیم، مجبور نیستیم شال و کلاه کنیم و از خونه بزنیم بیرون! از اون مهم تر این که لازم نیست من مدام حرص و جوش به موقع حاضر شدن بچه ها و سر وقت به مدرسه رسیدنشون رو بخورم و می شه حتی دقایق اولیه کلاس ها رو سر میز صبحانه گذروند! 

در واقع همین دو تا مزیت مهم رو که در نظر می‌گیرم، فکر می کنم که چه بسا ممکنه سال آینده _که ان شاالله تعالی مدارس باز خواهد شد و زندگی به روال معمول باز خواهد گشت!_ دلتنگ همین آرامش و عجله نکردن ها بشم! روزگاره دیگه!

792

حسابش از دستم خارجه که از صبح چند بار قلبم فشرده شده و اشکم جاری، مثل جمعه سیزدهم دی ماه سال نود و هشت، مثل روزهای بعدش، مثل روز تشییع جنازه سردار و موقع نماز و‌ «انا لا نعلم کنه الا خیرا»، مثل بارها و بارها تو‌ این یک سالِ سختِ بعد از سیزدهم دی که انگار یکی از ستون های زمین فرو ریخت و بعدش همه دنیا کن فیکون شد...

روحت شاد سردار دل ها