ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
از لحاظ روحی به شدت نیاز دارم برم یه آرایشگاه شیک و خفن و یه تغییر درست و حسابی تو موهام که حدود سه ساله تغییر خاصی از جهت رنگ و اندازه نداشته ایجاد کنم! هایلایت یا بالیاژ یا حداقل یه رنگ خیلی خاص و قشنگ.
اما متأسفانه جیبم در این مورد نظر مساعدی نداره که هیچ، حرف های زشتی هم بهم می زنه!
قابل ذکره از جهت روحی به خیلی چیزای مهم تر دیگه نیاز دارم، این دم دستی ترینشونه که حتی این هم قابلیت اجرا نداره!!!
برم تو افق محو بشم...
این ماه رمضان، تنهاترین رمضان عمرم رو تجربه کردم! بدون هیچ مهمانی که به برای افطار به خونه مون بیاد، بدون این که به جز یک افطاری به خونه پدری بریم و بدون حضور شازده در بیشتر روزها.
شاید همین تنهایی و بعضاً دلتنگی های همراهش بهترین فرصت بود برای فکر کردن، برای دوره کردن خودم و برای دنبال حال خوب گشتن، چیزی که تو این ماه بیشتر از همه وقت امکان به دست آوردنش هست!
حالا به وقت خروج از ماه مبارک با امید آمرزیده شدن و بهره مندی از خیر و برکاتش و حال خوبی که سخت به دنبالش بودم، آرزوی داشتن حال خوب رو برای همه مسلمانان و روزه داران دنیا دارم. مسلمین داغدار افغانستان، مسلمانان زیر موشک در فلسطین و همه مسلمانان مظلوم جهان. به امید دورانی که حال همه مردم دنیا خوب باشه، حال دنیا خوب باشه...
«اللهم عجل لولیک الفرج»
عیدتون مبارک رفقا!
به وقت سحر عید فطر
ماه رمضان همه سال های اخیر، اکثر شب ها رو تا سحر بیدار بودم. عاشق آرامش و حس و حال خاص شب های رمضانم و مناجات های شبانه اش ابوحمزه و افتتاح. اون حال خوبی که کمتر می شه تو شب های دیگه سال پیداش کرد و شاید هم اصلا نشه!
این لذت شبانه وقتی کامله که روز رو بشه با خیال راحت استراحت کرد، نه مثل امسال با کلاس های آن لاین بچه ها! می مونه آخر هفته که بدون دغدغه صبح بیدار شدن و به زحمت بیدار کردن بچه ها و نشوندنشون پای کلاس و چک کردنشون، بشه بعد سحری راحت خوابید و چه قدر هم که خواب بعد سحری لذت بخشه! حتی اون موقع که دانش آموز بودم و یکی دو ساعت بعد از سحری خوردن باید آماده مدرسه رفتن می شدم عاشق اون خواب کوتاه مدت بودم و به زحمت ازش دل می کندم!
حالا اگه حتی حس دعا و مناجات هم نباشه و بی حوصله و دلتنگ از نبودن خارج از برنامه شازده، نشسته باشم پای فیلم دیدن هم چیزی از ارزش های شب های رمضانی کم نمی کنه!!!
کتاب های درسی و کمک درسی خانوم کوچولو یکی یکی دارن به آخر می رسن. حالا فقط مونده علوم و قرآن و کمک درسی ریاضی تا همه شون تموم بشن. تموم بشن و یه نفس راحت بکشیم از گذروندن کلاس اول به شکل مجازی که با تمام نگرانی های که از قبل در موردش داشتم، شکر خدا خیلی بهتر از حد انتظارم بود و دخترم به کمک معلم با تجربه و دلسوزش درست و حسابی باسواد شد!
بعد بشینیم و لذت ببریم از خواب صبح، پی گیری نکردن انجام تکالیف، رهایی از انواع ترفند برای نشوندن خانوم کوچولو سر درس و مشقش و مسایلی از این قبیل!
دارم آروم ترین شب هفته رو تجربه می کنم. بچه ها بعد از چند شب دیر _خیلی دیر!_ خوابیدن، در اثر خستگی و از اون مهمتر تشر زدن های شازده که بعد چند شب برگشته خونه، زودتر از شب های قبل خوابیدن و خود شازده هم از خستگی بیهوش شده!
من مفاتیح باز کردم و دعای مجیر خوندم. بعد اومدم تو آشپزخونه مشغول تمیز کاری و درست کردن سحری شدم، به خواست بچه ها ماکارونی. پیاز و گوشت و رب رو تفت دادم و بهشون نمک و ادویه زدم، آب رو گذاشتم جوش بیاد و ماکارونی ها رو نصف کردم ریختم تو قابلمه و حین انجام کارام هی زیر لب زمزمه کردم یا امام حسن مجتبی، یا کریم اهل بیت، درددل گفتم و هر دعای خیری به ذهنم خطور کرد برای همه مردم خواستم، به امید اجابت و یه حال خوب برای دلای همه مون.
یا امام حسن مجتبی یا کریم اهل بیت مددی...
عیدتون مبارک رفقا! التماس دعا.