653. آخرین سحر ماه رمضان

حالا که ماه مهمونی خدا رسیده به آخرین روزش، دلم می خواد یه جایی تو گوشه کنارای وجودم داشتم که می تونستم تمام حس و حال های خوش مختص این ماه مبارک رو، لحظه های باصفای سحر و افطارش رو، حال عجیب و بی نظیر شب های قدرش رو، لطافت دعاها و مناجات هاش رو، حس نزدیک بودن آسمون به زمین و رفتن تو بغل خدا و همه همه خوبی هاش رو اون جا ذخیره می کردم برای بقیه روزهام. برای وقتایی که تو روزمرگی هام غرق می شم، موقعی که غم و ناامیدی به قلبم چنگ می زنه، وقتایی که از آغوش خدا دور می شم، که حالم خراب می شه، که گم می شم. کاش می شد این حجم حال خوب همیشه تو وجودم می موند.
خدایا ماه مهمونیت تموم می شه، اما بنده ناتوانت به حال خوش ایام مهمونیت برای بقیه روزهای سال محتاجه، خیلی محتاج...

 

نظرات 1 + ارسال نظر
حسام جمعه 17 خرداد 1398 ساعت 09:57 ق.ظ http://joyayekar90.blogsky.com

سلام؛
وقت بخیر.
خانم گلابتون بعد از چند سال، چرخی در وبلاگ قدیمی نویس ها زدم.
خوشحالم که هنوز و به روز می نویسید.

سالم باشید.

سلام. ممنون از نظر لطفتون. سلامت باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد