677. باز آمد بوی ماه مدرسه!

اون موقع که دبستانی بودیم، یکی از روزای آخر شهریور بابا با یه کارتن لوازم التحریر که از تعاونی اداره شون گرفته بود میومد خونه. توش دفترای جلد مقوایی بی عکس بود، مدادای سیاه و قرمز سوسمار، تراش و پاک کن و... واسه همون لوازم التحریر ساده بی آب و رنگ من و داداش بزرگه کلی ذوق می کردیم! می نشستیم به جلد کردن دفترها با کاغذ کادو و خط کشی کردن صفحاتشون با دقت و وسواس!
حالا از چند هفته مونده به اول مهر، مدرسه بچه ها یه لیست بلند بالا تقدیم مون می کنه که جز لوازم التحریر شامل انواع لوازم نقاشی و کاردستی هم می شه! اون وقت من باید لیست به دست دوره بیافتم تو فروشگاه ها و هی بخرم و تیک بزنم تا به موفقیت عظیم تکمیل لیست مدرسه نائل بشم! بعد هم بشینم و روی دونه دونه وسایل برچسب بزنم و همه رو صاف و مرتب بچینم روی هم تا روز اول مهر تحویل مدرسه بدم! 
ولی به اون قدری که من برای کارتن لوازم التحریر تعاونی اداره بابا ذوق داشتم، بچه هام برای لوازم شیک و خوش و آب و رنگشون ندارن!

القصه! اول مهر اومد، بچه ها رو از زیر قرآن رد کردم، براشون آیت الکرسی خوندم و رسوندمشون مدرسه، گل پسر می ره کلاس پنجم و خانوم کوچولو پیش دبستانی. امسال  اولین سالیه که هر دو می رن مدرسه و خوشبختانه ساعت رفت و برگشتشون هم زمانه. منم امید دارم بتونم از این وقت آزاد صبحگاهیم یه استفاده درست و حسابی کنم! 

نظرات 2 + ارسال نظر
عابر دوشنبه 1 مهر 1398 ساعت 02:23 ب.ظ

سالم باشن و خوشحال و موفق . انشالله شاهد دانشگاه رفتنشون باشید

سلام ممنونم از لطفتون. ان شاءالله

ماهی کوچولو سه‌شنبه 2 مهر 1398 ساعت 06:47 ق.ظ http://tekrareman.blogsky.com

به بههه! به سلامتی. انشاله همیشه موفق و شاد باشن.
خدا حفظشون کنه.
(نسل ما هرگز تکرار نمیشه، هنوزم کودک درونمون فعاله، اما بچه های نسل های بعدی نمیدونم چشونه، من از شاگردام که میپرسم خوبید؟میگن اییی بگی نگی، میگم هیشکی عالی نیست؟میگن نه! منم میگم من هم سن و سال شما مثل یه خرگوش شاداب بودم، میپریدم اینور اونور. الآن گاهی دپرس میشم، شما از الآن دپرسی ببین برسی به سن من چی میشی! والا!)

ممنونم سلامت باشین.
واقعا که دوران قدیم بچگیش هم شیرین تر از بچگی های حالا بود!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد