یک هفته گذشت. یک هفته سخت و متفاوت، پر از غم، حسرت، بغض و البته امید. هفته ای که این همه اتفاقات و تحولاتش باعث شد بارها به مرگ و زندگی فکر کنم، به چه طور زندگی کردن و چه طور مردن. فکر کنم که کجای این دنیا ایستادم، گیر و گرفت هام کجاس و اصلا با خودم و زندگیم چند چندم؟ می دونم که بعد از این اتفاقات باید خیلی چیزها برام فرق کنه، عوض بشه، باید خیلی چیزها رو درست کنم و برای این ها خیلی امید بستم به ایام فاطمیه پیش رو و رزق های معنوی خاصش.
یا زهرا...
اخیرا تهران بودم
چطوری تو اونهمه شلوغی زندگی میکنین؟
دیگه عادت کردیم!