726

ریسه چراغ های چشمک زن رو از کمد دیواری درآوردم، زدمش به دیوار و روشنش کردم، ستاره های زرورقی رنگی رو هم به در خواست خانم کوچولو هر جایی از خونه که شدم زدم. یک ساعت پای گاز وایستادم و شیرینی پنجره‌ ای درست کردم، چیدمشون توی ظرف کریستال پایه دار، روشون پودر قند پاشیدم و گذاشتم روی میز. از تو گوشیم برای بچه ها شعر شاد مخصوص نیمه شعبان پخش کردم، یه خورشت بادمجون فرد اعلا بار گذاشتم، لباس عوض کردم و با آرا بیرا نشستم! همه کاری که برای شاد بودن و شاد کردن تو این عید در قرنطینه ازم بر می اومد!

غبطه می خورم به حال اونایی که کارای خیلی بزرگ تری کردن برای شادی های بیشتر. اونایی که بسته های ارزاق و مواد ضد عفونی کننده برای خانواده های بی بضاعت تهیه کردن، اونایی که کیک خونگی پختن و برای آسایشگاه های جانبازان فرستادن، گروه هایی که تو خیابون ها می چرخن و برای مردم مولودی می خونن، و بیشتر از اینا به همه کسایی که این مدت که ما راحت و آسوده تو خونه هامون نشستیم یه جورایی مشغول جهاد کردنن. دکترا و پرستارای فداکاری که تو شیفت های پشت سر هم با لباس های مخصوص و ماسک هایی که صورت هاشون رو زخمی کرده مشغول خدمت کردن به بیماران کرونایی هستن، اونایی که داوطلب کمک تو بیمارستان ها و مراکز قرنطینه و غسالخونه ها شدن، اونایی که هر جا از شهرها و روستاها رو که تونستن ضدعفونی کردن...
همه اونایی که تو این روزها با حضور و کاراهاشون جلوه های ویژه ای از مهربونی و فداکاری رو نشون دادن و دل بقیه رو گرم کردن! تقبل الله!


عیدتون مبارک رفقا! 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد