758

هفته پیش یه روز خانوم همسایه زنگ ما رو زد و با چهره ای بسیار ناراحت یه برگه کاغذ کوچیک داد دستم و گفت:  «اینو انداختن تو خونه ام، ببین چی نوشتن!» کاغذ حاوی چند خط فحش و بد وبیراه دست نویس با مداد بود و با لفظ پیرزن مزاحم تموم شده بود! به چهره غمگین خانوم همسایه نگاه کردم و نمی دونستم باید چی بگم. من به جای نویسنده این مزخرفات خجالت زده بودم! نمی تونستم درک کنم چه کسی و به چه هدفی تونسته چنین کاری بکنه. این بنده خدا که مزاحمتی برای کسی نداره! به خانوم همسایه گفتم هر کس این کارو کرده آدم بی شعوریه و شما اهمیت ندین. هر چند ذره ای از ناراحتیش کم نشد.
دیشب شازده گوشیش رو آورد و یه عکس از نوشته ای نشونم داد که تو تابلو اعلانات ساختمون زده بودن و مدیر ساختمون عکسش رو فرستاده بود. یه نوشته بی نام و نشون پر از گله و شکایت با لحن بی ادبانه از بازی کردن و سر و صدای بچه ها تو حیاط_که شامل بچه های ما و مدیر ساختمون و یکی دیگه از واحدها می شدن!_ مدیر ساختمون از این مدل اعتراض شاکی بود و عقیده داشت باید هر کس حرفی داره حضوری و محترمانه عنوان کنه. خصوصا که بازی بچه ها ساعت مشخص داره و حواسمون هست مزاحمتی برای بقیه همسایه ها نباشه. 
همین جور که به عکس نگاه می کردم یه جرقه ای تو ذهنم زده شد و همون موقع شازده پرسید: « به نظرت شبیه همون نوشته ای که تو خونه خانوم همسایه انداختن نیست؟!» گفتم: «چرا هست!» و بیشتر به فکر فرو رفتم که این کار کدوم یکی از همسایه ها می تونه باشه؟!
زیاد طول نکشید که معما به دست خانوم کوچولو حل شد! اومد و برامون و تعریف کرد امروز عصر که تو پارکینگ بازی می کردن، همسایه طبقه سوم اومده یه ورق زده رو تابلو و وقتی دختر همسایه اون رو خونده نوشته بوده که بچه ها سر و صدا می کنن! شازده ازش پرسید چه شکلی بود؟ مشخصات رو که داد معلوم شد تشخیصش درست بوده و فرد مورد نظر پسر علاف همسایه طبقه سومه که من از روز اولی که دیدمش و باز هر بار که می بینمش ناخودآگاه یه حس تنفر و انزجار میاد سراغم!
البته ناگفته نماند که دوبار هم قبلا سر جای پارک با این آقا بحثم شده بود، اونم نه جای پارک توی پارکینگ ساختمون _که هر واحد جای پارک خودش رو داره_ سر پارک کردن تو خیابون که محل عمومیه! یه بار گیر داده بود باید ماشینم رو از جلوی ساختمون بردارم و بذارمش توی پارکینگ چون تو کوچه جا نیست و می خواد ماشینش رو جای ماشین من بذاره! اون روز من بین دو تا رفت و آمد کم فاصله ماشین رو تو پارکینگ نذاشته بودم و هر چی می گفتم الان نمی‌تونم بیام ماشین رو بردارم اما نیم ساعت دیگه می رم و بعدش می تونه ماشینش رو جای من بذاره حالیش نمی شد و مدام زنگ آیفون رو می زد! یه بار هم تو یکی از خیابون های نزدیک خونه وقتی داشتم دنده عقب تو جای پارک  بین دو تا ماشین می رفتم تا یه خرید کوچیک انجام بدم، بی توجه به من و با زرنگ بازی گاز داد و اومد صاف تو جای مورد نظر من پارک کرد! نه به بوق زدن من اعتنایی کرد و نه اصولا به روش آورد که همسایه ایم! با پررویی گفت من یه دقیقه کار دارم زود میام و هر چی گفتم منم کارم طول نمی کشه و قبل از شما داشتم پارک می کردم، خودش رو به نشنیدن زد! اون وقت من مجبور شدم ماشین رو دورتر پارک کنم و بچه به بغل تا مغازه مورد نظر برم! اینا به جز رفتارهای بچگانه دیگه اش نظیر صدا کردن اعضای خانواده اش با صدای بلند توی راه پله ها و فریاد زدن هاش دم آیفونه که صداش واضح تو خونه ما میاد! دیروز هم شازده و مدیر ساختمون داشتن توی پارکینگ صحبت می کردن که این آقا میاد و میگه بچه های شما با دوچرخه به ماشین من زدن! مدیر ساختمون عذرخواهی می‌کنه و می گه من بهشون تذکر می دم اما شازده می گه نشون بدین کجا رو زدن و اگه خسارتی به شما وارد شده من باید جبران کنم! بعد وقتی پسر همسایه مِن مِن کنان خط سیاهی که روی سپر ماشینش افتاده رو نشون می ده شازده قاطع می گه این نمی تونه رد دوچرخه باشه و کاملا مشخصه رد سپر ماشینه و یه ماشین تو خیابون بهش زده! 
حالا معلوم شد اعتراض نامه دیروزش به خاطر انتقام از شازده و توهین نامه اش برای خانوم همسایه به این دلیل بوده که چند وقت پیش پدرش از این خانوم برای این که پسرش ماشینش رو تو پارکینگ خالی ایشون بذاره اجازه گرفته، اما بعد خانوم همسایه به خاطر آلزایمر یادش رفته چنین اجازه ای داده و تو جای پارکش چند تا جعبه خالی گذاشته که دیگه کسی پارک نکنه! هر چند که جناب همسایه هر بار جعبه ها رو کنار زده و ماشینش رو اون جا پارک کرده! 
حداقل خیالم راحت شد که این حس انزجار و تنفری که هر بار با دیدن این آدم به من دست می داده بی دلیل نبوده و این شخص اصولا آدم نفرت انگیزیه! 

نظرات 1 + ارسال نظر

وای همسایه ی بد :(

وای!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد