760

جمعه بعدازظهره و خونه در سکوت دلچسبی فرو رفته. شازده با خواهرش برای خرید وسایل چوبی جهیزیه اش رفته بازار مبل، خانوم کوچولو هم باهاش رفته که بمونه خونه مادربزرگش، گل پسر مشغول بازی خودشه و من نشستم پای خیاطی! دیشب رفتم پارچه فروشی و یک متر کرپ حریر لیمویی گرفتم تا برای پیراهنی که خانوم کوچولو قراره ماه آینده تو عروسی عمه اش بپوشه_ان شاءالله_ دامن بدوزم، بالا تنه پیراهن رو هم قبلا با قلاب بافتم. دامن و آسترش رو مدل تمام کلوش بریدم، لبه هاش رو زیگراک زدم و حالا لم داده روی تخت، جلوی باد کولر نشستم که با دقت وصلش کنم به بالاتنه. باشد که پیراهن زیبایی از کار درآید! 

نظرات 2 + ارسال نظر
Afrab mahtab جمعه 6 تیر 1399 ساعت 07:43 ب.ظ

مبارک لباس خانوم کوچولو باشه

ممنون سلامت باشید

سمیرا سه‌شنبه 10 تیر 1399 ساعت 05:49 ب.ظ

سلام عزیزم.ممکنه لطف کنید تصویر لباس رو تو اینستا بزارید.ممنون میشم این همه خلاقیت و زیبایی رو ببینم
راستش از پستهاتون کلی انگیزه میگیرم.از تمیزی خونه وپختن کیک و حتی راز و نیاز شبانه تو خلوت شب ماه رمضون
ندیده دوستتون دارم به خاطر این همه انرژی مثبت و خودآگاهی

سلام.عکس لباس رو هم تو اینستاگرام گذاشتم هم تو کانال تلگرام.
خیلی ممنونم از نظر لطفتون. خدا رو شکر که حس خوب از اینجا میگیرین. منم دوستان وبلاگیم رو دوست دارم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد