784

رانندگی آخر شب، تو اتوبان های خلوت تهران، با صدای ملایم موزیک از اون چیزایی که ذهنم رو آروم می کنه. هر چند که امشب دلم می‌خواست فقط از غرب به شرق تهران نرونم، اون قدر برم و برم که صدای دنگ دنگ تو مغزم آروم بشه...

اصلش اینه که بزرگترا باید تکیه گاه باشن، مایه آرامش و دل خوشی، کمک‌ حال و غمخوار، و وای به وقتی که همه این ها بر عکس بشه! اون وقت انگار دنیا زیر و رو شده و هر کاری می‌کنی هیچ چی سر جای خودش نیست...


نظرات 1 + ارسال نظر
ماتیوس دوشنبه 26 آبان 1399 ساعت 06:16 ب.ظ http://Sempaye1.blogfa.com

باید بپذیریم که خالا ما داریم میشیم بزرگتر ها
و اونها کم کم مثل بچه های کوچک ... من هنوز نتونستم اما باید کم کم قبول کنیم داریم به مرز ٤٠ می رسیم

درسته اما پذیرشش سخته!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد