816

هندوانه ها رو تا حد ممکن خوشگل و مرتب قاچ کردم و گذاشتم تو ظرف پیرکس بیضی شکل، هندوانه هایی که از شدت رسیده بودن قاچ قاچ شده بودن! چهار تا پیش دستی آرکوپال و چهار تا چنگال میوه خوری رو کنار ظرف بیضی شکل گذاشتم تو سینی، روسری سیاه بزرگم رو انداختم سرم، سینی رو دستم گرفتم و رفتم زنگ واحد روبرویی رو زدم. واحد روبرویی که بعد از حدود نه ماه خالی موندن _از وقتی که خانوم پیرزن آلزایمری همسایه رفت خانه سالمندان_ مستاجر جدید داره بهش اثاث کشی می کنه، یه خانم و آقای پیر. خانم همسایه در رو باز کرد و یا لبخند و کلی تشکر سینی رو ازم گرفت. منم تاکید کردم که هر کاری داشتن و هر چیزی خواستن حتما بهم بگن.

 با این که از قبل خیلی امیدوار بودم همسایه های جدید یه خانواده هم سن و سال خودمون باشن و بتونم رابطه خوب و نزدیکی باهاشون برقرار کنم، اما این همسایه های جدید هم از دیروز که موقع آوردن خرده ریزهای آشپزخونه شون جلوی ساختمان دیدمشون به دلم نشستن و امیدوارم بتونیم روابط مسالمت آمیزی با هم داشته باشیم. خصوصا بتونن سر و صدا و جیغ و دادهای گل پسر و خانوم کوچولو رو تحمل کنن!!!

خانوم همسایه طبقه بالایی که یه خانوم مردم دار با روابط عمومی بالاس و هم سن مامانه، مدتیه خانوم های همسایه رو جمع می کنه بالا پشت بوم. چند روز پیش زنگ زد و از من هم دعوت کرد بهشون ملحق بشم. عصر ها وقتی که آفتاب می ره، یه زیر انداز حصیری پهن می کنن گوشه پشت بوم و هر کس یه خوراکی با خودش میاره، یکی دو ساعتی دور هم می نشینیم و از این طرف و اون طرف حرف می زنیم، چای و میوه و تخمه می خوریم و بعد هر کس می ره سر خونه و زندگی خودش! برای من که از همه فامیل دورم و نمی تونم همچین نشست های عصرونه ای رو با اعضای خانواده داشته باشم، وجود چنین جمعی خیلی خوشاینده. البته اگه به خاله زنک بازی و مشکلات ناشی از اون کشیده نشه!


نظرات 3 + ارسال نظر
گلابتون چهارشنبه 19 خرداد 1400 ساعت 08:42 ق.ظ

چه خوبه اینجوری همسایه ای داشتن....

بله خیلی

متین پنج‌شنبه 20 خرداد 1400 ساعت 10:48 ق.ظ

چه عالی ، چه همسایه جالبی

شیرین شنبه 22 خرداد 1400 ساعت 10:36 ق.ظ

سلام گلی جان
چه کارقشنگی آفرین

سلام.
ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد